نیلوفرانه
پیامبر اکرم: حیا زیباست اما در زنان زیباتر است.
به وسعت آسمان دل ... به زیبایی نگاه فرشته... به پاکی دلت... به همه چیز ایمان داشته باش... این خداست که حجاب را هدیه داده... به من و تو... صفر هم تمام شد .... ربیع آمد ... نه ! اینجا تقویم گویا نیست ! یک یاد آوریست ... زمان میگذرد ... سبدمان را چگونه چیده ایم ؟ لینک زیر رو حتما دنبال کنین! پاسخ به یه سوال عمومی ! پشیمون نمیشین !! قول میدم ... http://www.shahab-moradi.ir/fa/note/item/660 لباس مشکی پوشید ... رفت تو خیابون ... با روی باز به همه سلام کرد ... به دست کودکی که گریه میکرد شکلاتی داد ... صبحانه آن روزش هدیه کرد به نوجوان روزنامه فروش سر چهارراه ... زیر لب گفت : محرم است ... مشکی میپوشم ... محبت را هدیه میدهم ... عزادارم اما حسینی ... همین دیروز صبح بود... توماشین نشسته بودم و داستم میرفتم دانشگاه . رادیو هم روشن بود و گوینده ها با انرژی در حال اجرای برنامه ... بعد از حرفهاشون سردبیر محترم برنامه آهنگ شاد و تندی گذاشت ... به بابام نگاه کردم و گفتم : « انگار نه انگار که هنوز محرمه... » تو این 12 ماهه سال فقط 2 ماهش رو برای میبت عزا داریم ... همین دو ماه نمیشه آهنگامونو کنترل کنیم ؟ نمیدونم ... خیلی دلم گرفت ... آخه دهه دوم محرم شروع اسارته ... روزشماری برای شهادت همون طفل سه ساله که همه نذر ها و نیازهای ما رو جواب میده ... باز هم باید این همه بی تفاوت باشیم ؟ نمیدونم کربلا رفتین یا نه ؟ نمیدونم چشمتون به ضریح قتلگاه افتاده یا نه ... سنگینتر جای کربلاست این قتلگاه ... کاش تو هم بتونی یه بار بری کنار اون ضریح زانو بزنی ...اشک بریزی ... زیارت عاشورا بخونی ... دقیقا جای جاش همونجاست ! دل نمیمونه برات ... اشک از خجالتش طوفان میکنه ! دلم روبه روی ضریح نشسته ... نگاهم به ضریح گره خورده ... دستم رو به آسمان ... و عشق تنها واژه برای باران ... ................... یادم اومد یه بار همونطور که نگاهم به ضریح امام حسین گره خورده بود ، خوابم برد ... چقدر آرام بخش بود ... یا حسین ... خون و خاک و عشق ... باران درد ... رگبار اشک ... چند وقته یک موضوع خیلی ذهنم رو درگیر خودش کرده ... اونم این که ما که خودمون رو مسلمون معرفی میکنیم ، چقدر اطلاعات درباره تقویم شیعه داریم؟ چندوقت پیش یکی از بچه ها از یکی دیگه پرسید : عرفه چیه؟ دقیقا چه اتفاقی افتاده اون روز؟ امشب یکی دیگه پرسید : مباهله چیه ؟ و ... یک لحظه به خودم اومدم ... تو قرن 21 یکم جای نگرانی داره ... مواظب دینمون باشیم ... دینی که باید تحویلش بدیم به اماممون ... امام حاضر ... وقتی این عکس رو دیدم دلم تاب نیاورد منتشرش نکنم ... هر چی باشه ... شهید ... میخوانند : حجاب تعریف میکنند : پوشش سوال : حجاب را تعریف کنید . میگویم : دستهایم لطافت نیلوفری دارد نگاهم به روشنایی آسمان است قلبم بوی یاس میدهد ... حجابم را هدیه میدهم ... قبول کردنش با خودت ... همینکه قلم در دستت بگیری نصف کار تمام است ... نصفه دیگرش را خودش بر هم میزند ... بسم الله الرحمن الرحیم ... آمده ام تا فریاد سر دهم در کوچه های بی انتهای سکوت ... نامت را ... در سیاهی چادر شب در درخشندگی نگاه ستاره در غربت ماه ... آمده ام تا فریاد سر دهم ... نامت را ... خـــــــــــــــــــــــــــــــــدا هر روز هر لحظه نامت را ستایش کن ... چرا که تو مهربانترینی ... دختر آسمانی روزت مبارک ... آرامش را در پهنای آسمان تو خواندم ... در 30 روز پرواز در آسمان ... سپاس ... سپاس بابت دعوتت ... سپاس بابت مهربانیت ... سپاس بابت خودت ... بابت خودم ... بندگیتان مبارک باد ! به نوازش نگاه ستاره ... به لطافت درخشش ماه ... به پهنای چادر سیاه آسمان ... به مهربانی خدا ... چادرم ... من... آرامم... همچون دریای بدون موج... همانند خواب جنگل... آرامش کوه... آرامم... چون تو را دارم... خدا گاهی دلم چنان تنگ میشود که حتی غروب در برابر بغضم کم می آورد... گاه نزدیکی اما خیلی دور... گاه دلت پر میکشد برای حرمش... برای سنگ های سبز رنگ رواقهایش... برای آسمان صحنهایش... برای شنیدن نقاره ها.. پیشنهادم خوندن ادامه مطلبه... بلورهای باران را میشمارم... در انتظار آمدن یار... بلور های باران را میشمارم برای بارانی شدن، بارانی بودن زمین... بلورهای باران را میشمارم... به یاد دختران بارانی و پاک ... به یاد طراوت... به یاد ... آرام و بیصدا غرق میشوم در هیاهوی زمان... و میخواند روزگار نامم را... با آوای دوست داشتنی تو... آن هنگام که که درکوچه های تاریک آسمان شب نام تو پیچیده میشود در فضا.. همانند عطر یاسهای سفید در قلبم... امروز آسمان مرا میخواند... با ترانه باران... با صدای سکوت... با نوای نقره ای پنجره باران زده... امروز آسمان بوی نیلوفر میدهد... بوی عشق... بوی شانه های بارانی... بوی دستهای گرم... بوی پدر... تمام زندگی را که قسمت کنم من میمانم و تو من امروز هستم و تو همیشه امروز را با کلامت زندگی میکنم تا همیشه که نیستم تو با من باشی اله من قاصدکها همیشه به اوج آسمان پرواز میکنند... برای رساندن پیام دلها... در سکوت... برای حرفهای درگوشی ما به خدا ... در سکوت... روزنه ای از آسمان به روی من باز میشود... و میشنوم ترانه خداوندی را از لابه لای ابرها ... نور امید است که به صورتم میتابد... دستهایم را به سویش میبرم... تنها اوست که هدیه اش را در نسیم بهار میفرستد... و من تو میفهمیم شیرینی نگاه را.. نگاهی که فقط او دارد... نگاهی که لطافتش آرام میکند دلم را... دلت را... کاش فقط او نگاه کند... اله من... اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها والسر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک... اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم...
برچسبها: پست ثابت



ادامه مطلب





| قالب برای بلاگ |

